لوازم و آفات آن
کرامت ذاتي انسان، از منظر حکمت متعاليه
لوازم و آفات آن
يکي از سخنان والاي خداي کريم در قرآن کريم در باب کرامت انسان اين است که مي فرمايد: « وَ لَقَد کَرَّمنَا بَني آدَمَ وَ حَمَلنَاهُم فِي البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقنَاهُم مِنَ الطَّيبَاتِ وَ فَضَّلنَاهُم علي کَثِيرٍ مِمَّن خَلَقنَا تَفضِيلا؛ ما فرزندان آدم را کرامت بخشيديم و آنان را در خشکي و دريا برنشانديم و از پاکيزه ها روزيشان داده و آنان را بر بسياري از آفريده هاي خويش برتري خاصي داديم » (اسراء /70).اين آيه شريفه و آيات شريفه ديگري مانند آيه 243 سوره بقره و آيه 6 سوره ي رعد و آيه 13سوره حجرات و مانند آنها دلالت بر فضل و رحمت و کرامت انسانها در لسان قرآن دارند. حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز در نامه حکومتي خويش به مالک اشتر (2) که بهترين آيين نامه حکمراني است مي فرمايد: « اي مالک تو را بسوي مردمي فرستادم که يا همدين تو هستند يا همنوع در خلقت، تلاش کن حق خدا را در مورد آنان رعايت کني ».
آيت الله جوادي آملي به استناد اين سخن کريمانه مي نويسد:
مراعات دادگري نسبت به هر انساني لازم است، خواه آن شخص مسلمان باشد خواه نباشد... زيرا رعايت حقوق، آزادي، عدالت، مساوات، مواسات و مانند آن ... جزء ضوابط بين المللي اسلام است و اختصاص به صنف خاص ندارد. (3)
اينگونه آيات و روايات بيان کننده ي اين حقيقت جاوداني هستند که همه انسانها در خلقت انساني خويش با يکديگر برابرند. و داراي کرامت، حقوق و مسئوليتند.
در مقدمه اعلاميه جهاني حقوق بشر آمده است که تمام بشر آزاد بدنيا مي آيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند، همه داراي عقل و وجدان هستند و بايد نسبت به يکديگر با روح برادري رفتار کنند. (4) در ماده يک اعلاميه اسلامي حقوق بشر نيز آمده است که همه انسانها بنده خدا و فرزند آدمند و همه مردم در اصل شرافت انساني و تکليف و مسئوليت برابرند؛ بدون هر گونه تبعيضي از لحاظ نژاد يا رنگ يا زبان يا جنس يا اعتقاد ديني يا وابستگي سايسي يا اجتماعي و غيره. (5)
در بند شش اصل دوم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز آمده است:
« جهوري اسلامي نظامي است بر پايه ايمان، کرامت و ارزش والاي انسان و آزادي توأم با مسئوليت او در برابر خداوند ».
با همه ي تأکيدهايي که درقرآن، روايات، اعلاميه جهاني حقوق بشر، اعلاميه اسلامي حقوق بشر و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است، ما همواره شاهد ترورها، توهينها و فتوا دادن به کشتن انسانها در داخل و خارج هستيم. از جنگهاي صليبي و جنگهاي جهاني اول و دوم گرفته تا جنگهاي داخلي و کشتن انسانها بدست حکومتهاي استبدادي و نزاعهاي قومي، قبيله يي، حزبي، گروهي و مذهبي بويژه کشتن شيعيان بدست گروهک « القاعده » در عراق و افغانستان و... . همه اينها از نگاه فلسفي حامل اين پيام است که ما آدميان ارزش و منزلت خود و انسانها را از آن جهت که انسان هستند نشناخته ايم و تنها مذهب و حزب و گروه و قوم و قبيله مان براي ما ارزشمند است. ما در اين نوشتار درصدد اثبات اين هستيم که هر انساني از آن جهت که انسان است، جداي از اينکه وابسته به چه دين، مسلک، مرام، حزب، گروه، قوم، قبيله، رنگ و نژادي است، داراي کرامت و شرافت است و اين را اصطلاحاً « کرامت ذاتي » مي ناميم؛ يعني کرامتي که از ديدگاه مکتبهاي الهي عطيه يي خدادادي و از ديدگاه مکتبهاي غير الهي، حق طبيعي همه انسانها از جهت انسان بودنشان است نه چيز ديگر. قبل از بررسي عنوان مقاله لازم است مرادمان از واژگان کليدي بکار رفته در اين نوشتار يعني کرامت، انسان و حکمت متعاليه را معنا کنيم.
معناشناسي کرامت
کرامت از ريشه ي عربي « کَرُم » و اسم مصدر باب « تکريم » يا « اکرام » و بمعناي ارزشمندي و ارجمندي در مقابل « لوم » بمعناي پستي است. عرب هر چيز با ارزشي را با ماده کرم و مشتقات آن مي ستايد و مي گويد: « قد کروم الرجل فهو کريم؛ قوم کرام و کُرما و نسوة کرائم »(6) و فلز قيمتي را « معدن کريم » و فرد خوش صورت را « القاري الکريم » و انسان خوش منظر را « وجه کريم » مي نامد. (7) جوهري نيز واژه ي « صفوح » بمعناي بخشنده و با گذشت را در معناي کريم آورده است. راغب اصفهاني در فرهنگ قرآنيش مي نويسد: « کل شيء شرف في بابه فانه يوصف بالکرم » (8) کريم در قرآن در وصف پروردگار (نحل/40، انفطار/6)، فرشته ي وحي (الحاقه/40، التکوير/19)، حضرت موسي (دخان/17)، قرآن (واقعه/56)، پاداش پروردگار (حديد/18)، رزق و روزي بهشتيان (سباء/4)، سخن پسنديده (اسراء/23) و مانند آنها آمده است.ماده ديگري از کرامت که تنها در وصف وجه پروردگار و نام پروردگار آمده، واژه « اکرام » است (الرحمن/27 و 78) اما واژه اکرام هم براي خداي سبحان و هم براي انسان بکار رفته است. خداوند درباره ي خود در اولين آيات نازل شده بر پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي فرمايد: « اقرأ و ربک الاکرم؛ بخوان در حالي که پروردگار تو گراميتر (از همه گراميان) است » (علق/3) و در وصف انسان مي فرمايد: « گراميترين شما انسانها نزد خدا پرهيزگارترين شماست ». اين آيه شريفه بيانگر اين حقيقت است که هر انساني که از مرتبه يي از تقوي دروني و فطري يا اکتسابي برخوردار باشد، به همان ميزان از کرامت برخوردار خواهد بود و با تقواترين انسانها گراميترين آنهاست.
معنا شناسي انسان
انساني که در اين نوشته مورد نظر ماست، موجود بالفعل است نه انسان کلي که در منطق از آن سخن گفته مي شود؛ انساني که مخاطب قرآن است و در برخي آيات با « يا ايها الانسان » (انفطار/6، الانسان/6) و « يا ايها الناس » (بقره/21، 44) خطاب قرار مي گيرد و در کلمات مترادف آن مانند آدم و بشر آمده است. مراد همين انساني است که بگفته ملاصدرا بجهت بدن از جنس بهايم و انعام است اما از آن جهت که روح نفساني انسان مستعد فيضان روح قدسي است از آنها ممتاز است (9) و از ميان آنان، ابراهيم خليل الله و موسي کليم الله و عيسي روح الله و محمد رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم) برخواستند و برخي چون فرعون و نمرود و ابوجهل و ابولهب گشتند و ديگران نيز بين اين دو طيف قرار دارند.معناشناسي حکمت متعاليه
مراد از حکمت متعاليه، حکمتي منبعث از حکمت قرآني، عرفاني و برهاني است؛ حکمتي که بگفته بنيانگذارش صدرالمتألهين به انسان بصيرتي مي دهد که با آن ملکوت آسمانها و زمين را مشاهده مي کند (10) و بگفته شارح شهير آن آيت الله جوادي آملي، عنصر اصلي حکمت متعاليه را برهان، عرفان و قرآن تشکيل مي دهد و گوهر اصيل حکيم متأله را تحقق امور ياد شده مي سازد (11)؛ حکيمي که جمع بين غيب و شهود و عقل و نقل کرده باشد.در اين حکمت، مشاهداتي که لباس برهان پوشيده اند مبناي استدلالند و سخن خدا و پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و اهل بيت او حد وسط برهانند. با اين مبنا از معناشناسي به بحث از کرامت انسان در حکمت متعاليه و لوازم آن و آفاتش مي پردازيم:
1. دلايل عقلي
از نگاه حکمت متعاليه اصل شرافت و ارزش از آن وجود است و عدم را ارجي نيست و ماهيت تابع وجود است. پس هر موجودي از جماد گرفته تا نبات و حيوان و انسان و ملک و عاليترين مرتبه ي هستي يعني خداي سبحان همه کريمند و داراي ارزش ذاتي هستند چنانکه سبزواري مي گويد: وجود اصيل است چون منبع هر شرافتي است؛ « لأنه منبع کل شرفي ». (12) از اين بحث نتيجه گرفته مي شود که کرامت امري ذومراتب است چون از سنخ وجود است که امري ذومراتب و تشکيکي است. پس هر موجودي که از مرتبه ي وجودي بالاتري برخوردار است، کرامت وجودي او بيشتر است و اين مراتب از عالم ماده تا عالم مثال و عقل و فوق عالم عقل تعالي پيدا مي کند. پس همه انسانها از هر نژاد و از هر دين و مکتب و مرامي به اعتبار انسان بودنشان داراي کرامتند و اين کرامت ذاتي است که خداي تعالي با اعلاميه جهاني و ابدي خويش به او بخشيده و به همگان اعلام فرموده است: « لقد کرمنا بني آدم » (اسراء/70) همه انسانهاي روي زمين فرزندان آدمند، پس همه داراي ارزش و حيثيت انساني هستند.2. صاحب کرامت بودن عقل و وجدان اخلاقي
عقل و وجدان اخلاقي انسان بدليل خردمندي، صاحب کرامت برتري از ساير موجودات است. چراکه عقل بزرگترين سرمايه وجود است که به انسان بخشيده شده؛ چنانکه اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد: « من کمال النعم وفور العقل (13)؛ کمال نعمت در فراواني عقل است ». همچنين در کلام نوراني ديگري مي فرمايد: « ما قسم الله سبحانه بين عباده شيئاً افضل من العقل؛ خداي سبحان در ميان بندگانش چيزي برتر از عقل تقسيم نکرده است » (14) و باز در روايت ديگر از علي (عليه السلام) آمده است: « لا غني کالعقل؛ هيچ توانگري مانند عقل نيست ».وجدان اخلاقي که در اصطلاح قرآن نفس لوّامه يا سرزنش کننده ناميده شده است از ويژگيهاي انسان است چنانکه قرآن کريم در عظمت آن سوگند ياد کرده و مي فرمايد: « ولا اُقسمُ بِالنَّفسِ اللَّوَّامةِ » (قيامت/2). در مقدمه اعلاميه جهاني حقوق بشر نيز بر اين دو عنصر مشترک بين انسانها تأکيد شده و مبناي حقوق و مسئوليت انسانها نسبت به يکديگر قرار گرفته است.
3. اختيار و آزادي انتخاب
يکي ديگر از اصول کرامت انسان که از خردمندي او نشئت مي گيرد، انتخابگر بودن اوست. گياهان مقهور طبيعت و حيوانات مقهور غريزه اند، اما انسان مي تواند حصار طبيعت و غرايز را بشکند و بر اساس انديشه و خرد در مورد هر امري که براي او پيش مي آيد، آنچه را که نيکوتر است گزينش نمايد. بر اساس اين اصل بنيادي است که انسانها مسئوليت پذير مي شوند.4. جامعيت وجودي انسان
انسان در لسان اهل حکمت و معرفت « کون جامع » و « عالم صغير » ناميده اند؛ يعني انسان نسخه جامع عالم از زمين تا آسمان و از جماد تا فرشته است و همه نشآت وجودي در او جمع است. (15) از اينرو خداي سبحان بعد از آنکه مراحل خلقت انسان را از نطفه تا روح الهي بيان مي کند، در پايان مي فرمايد: « ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةٌ فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظَامًا فَکَونَا العِظَامَ ثُمَّ انشَأناهُ خَلقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللهُ أحسَنُ الخَالِقِينَ » (مؤمنون/14). آيت الله جوادي آملي مي فرمايد: خداي سبحان در آفرينش فرشتگان که در جنبه ي عقلاني و ملکوتي با انسان شريک هستند « فتبارک الله احسن الخالقين » نفرمود، پس اين جامعيت انسان است که او را « احسن المخلوقين » کرده است و خداي خالق اين کون جامع احسن الخالقين است، [چون] هر فيضي که خداي سبحان به انسان داده، پراکنده اش در جهان نيز هست اما جمعش در خصوص انسان است... هم کمالات نبات و حيوان را دارد و هم کمالات فرشتگان را، از اينرو احسن المخلوقين است. (16)5. انسان مثال پروردگار است
صدرالمتأهلين انسان را از جنبه ي خالقيتش، مثال پروردگار مي داند و مي نويسد: خداي سبحان نفس انسان را بگونه يي آفريد که قدرت بر ايجاد صورتهاي اشياء در عالم ذهن دارد. چون نفس از سنخ ملکوت و عالم قدرت آفريده شده است... . (17) بر اساس اين قدرت آفرينشگري انسان است که کاخ تمدن بشري بر پا شده و انسان از غارنشيني به کاخ نشيني تعالي پيدا کرده است و اين ويژگي در هيچيک از موجودات ديگر نيست.6. کمال خواهي
انسان موجودي کمال خواه و طالب کمالات بينهايت است. انسان به هر مرتبه يي که برسد، مرتبه بالاتر را طالب است و اين کمال خواهي، فطري بشر و از جلوه هاي کرامت اوست. امام خميني (ره) در مورد فطرت کمال خواه و گريز از نقص مي فرمايد: دو فطرت الهي در خميره ي همه ي انسانها نهاده شده است؛ يکي گريز از نقص و ناقص و ديگري عشق به کمال و کامل است. اين دو از فطرتهايي است که تمام عائله بشري بدون استثناي احدي بدان مخمّرند و در جميع سلسله بشر با اختلاف عقايد، اخلاق، طبايع، امزجه و امکنه و عادات در بدوي و حضري، وحشي و متمدن، عالم و جاهل، الهي و طبيعي اين دو فطرت مخمّر است؛ گرچه خود آنها از آن محجوب باشند. (18)حاصل سخن اينکه انسان بواسطه ويژگيهاي بيان شده و مانند آن، موجودي است که از کرامت ذاتي برخوردار است و اين کرامت ذاتي انسان از جهت انسان بودنش است. البته کرامتهايي ديگر براي انسان متصور است که اکتسابي است؛ مانند: علم، جهاد، تقوا، فضايل اخلاقي و ايماني و بندگي خدا. اينها کرامتهايي هستند که هر فردي بجهت استعدادهايي ک خدا در او نهاده، مي تواند آنها را کسب نموده و از ساير افراد و بتبع آن، ساير موجودات و حتي فرشتگان برتر شود که تفصيل آن بحث ديگري را مي طلبد.
سخن ما در اينجا درباره ي کرامت ذاتي انسان است؛ اينکه آيا انسانها صرفنظر از وابستگيهاي قومي و قبيله يي و نژادي و مؤمن يا غير مؤمن بودن، داراي ارزش انساني و حقوق مترتب بر آن هستند يا خير؟ نيچه که شرافت و کرامت را از آن زبردستان مي داند در اينباره مي نويسد:
اين سخن باطل است که مردم و قبايل و ملل در حقوق يکسانند و اين عقيده با پيشرفت عالم انسانيت منافي است. مردم بايد دو دسته باشند؛ يکي زبردستان و خواجگان و ديگري زيردستان و بندگان. اصالت و شرف متعلق به زبردستان است و آنها غايت وجودند و زيردستان آلت و وسيله ي اجراي اغراض ايشان مي باشند. (19)
برخي از متفکران مسلمان کرامت را ويژه انسانهاي مؤمن مي دانند و گروهي ديگر بر اين باورند که همه انسانها کرامت ذاتي دارند. آنهايي که کرامت ذاتي را نفي کرده اند، جنايتکاران تاريخ را شاهد سخن خود دانسته اند؛ چنانکه يکي از محققان از قول استاد مصباح يزدي بيان مي کند که ايشان فرمودند: ... اعلاميه جهاني حقوق بشر براي کرامت و آزادي انسان ارزش زيادي قائل است... ولي اين پرسش مطرح است که آيا کرامتي که براي انسان ثابت است بايد هميشه و در همه جا رعايت گردد يا اينکه حد و مرزي دارد؟ تاريخ بشر شاهد افراد جنايتکاري بوده است که زمين را از خون انسانهاي بيگناه سيراب نموده اند... . (20)
استاد محمد تقي جعفري نيز انسان را مقتضي کرامت مي داند و آن را بالفعل براي انسانها ثابت نمي داند. (21) آيت الله جوادي آملي در جلوه هاي کرامت انسان مي نويسد: در فرهنگ قرآن کريم تنها ايمان به خداوند، وحي، نبوت، معاد و ساير دستورهاي ديني، پايه زيور و مايه زينت است و در نتيجه سبب کرامت انسان است. ايشان ساير جلوه هاي کرامت مانند علم به اسماء و خلاقيت را ويژه انسان کامل مي داند نه انسان ملحد. (22) اگرچه ايشان در جاي ديگر مراعات دادگري نسبت به هر انساني را لازم مي داند. (23)
بررسي ديدگاهها
ديدگاه نيچه نه با آموزه هاي کتابهاي آسماني سازگار است و نه با اعلاميه جهاني حقوق بشر. اما در بررسي ديدگاه اين متفکران مسلمان بيان چند نکته ضروري است:در مورد آنچه آقايان محمدتقي جعفري و مصباح فرموده اند و حاصل سخن آنها نفي کرامت ذاتي است، بايد گفت که اين بزرگان بين کرامت داشتن و آنچه آفات کرامت است امتياز قائل نشده اند، اما آنچه آيت الله جوادي آملي فرموده اند، جلوه کرامت اکتسابي انسان است.
نکته ديگر اينکه اين استادان معظم تشکيکي بودن کرامت و همتاي وجود دانستن آن را لحاظ نکرده اند، در حالي که قرآن کريم در مورد گياه مي فرمايد: « اُوَلَم يرَوا إِلَي الارضِ کَم أنبَتنا فِيها مِن کُلِّ زَوجٍ کَريمٍ » (شعراء/7) يعني براي گياه ارزش قائل است. چگونه مي توان آيه ي شريفه ي « لقد کرمنا بني آدم » را مقيد و منحصر به انسان کامل کرد؟
علاوه بر آنچه که پيشتر بيان شد مي توان دلايل متعددي از قرآن و روايات را در مورد کرامت نوع انسان ذکر کرد:
1. خداي سبحان، پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) را براي همه انسانها فرستاد (فرقان/1) گرچه گروهي ايمان آوردند و گروهي کفر ورزيدند.
2. خداوند در وصف حال شرک غيرمعاند مي فرمايد: « و ان احدٌ من المشرکين استجارک فاجرهُ حتي يسمع کلام الله ثم ابلغه مَأمنَهُ ذلک بانّهم قوم لا يعلمون؛ اگر مشرکي از تو پناه خواست او را پناه ده تا کلام خدا را بشنود [ و از دين تو آگاه شود و حقيقت را دريابد] سپس او را به مأمن و منزلش برسان زيرا آنان مردمي نادانند » (توبه/6).
علامه طباطبايي در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايد: اين نهايت مرتبه ي مراعات اصول فضيلت (اخلاقي) و حفظ کرامت (انساني) و انتشار رحمت و رأفت و شرافت انساني است که قرآن کريم آن را معتبر شمرده است. (24) ايشان در ادامه مي گويد: اين آيه محکمي است که نسخ نمي شود... چون ظاهر کتاب و سنت اين است که کسي را نمي توان قبل از اتمام حجت مؤاخذه کرد... پس بر مسلمانان فرض است که به کساني که از آنان امان مي خواهند تا در جامعه اسلامي حضور يابند و معارف دين را بفهمند امان دهند و اين اصلي است که هرگز باطل نخواهد شد و تغيير نخواهد کرد... پس آيه محکمي است که تا روز قيامت قابل نسخ نيست. (25)
سؤال اينجاست که اگر انسان مشرک کرامتي ندارد پناه دادن او و تأمين امنيت وي در جامعه اسلامي براي شنيدن معارف دين چه معنا خواهد داشت؟ چرا خداي تعالي حضرت موسي (عليه السلام) را براي هدايت و پاک نمودن فرعون از شرک فرستاد و فرمود: « برو بسوي فرعون که او طغيان کرده است و بگو آيا مي خواهي پاک شوي ». (26)
حضرت علي (عليه السلام) در فرمان حکومتيش به مالک اشتر مي نويسد:
مردمي که تو را براي حکومت بر آنان مي فرستم يا برادر ديني تواند يا همنوع تو. اما تو با همه آنان مهربان باش و چتر رحمت خويش را بر سر همه آنان بگستران و به همه مردم احسان کن و از خطاهاي آنان در گذر و... . (27)
يعني همه شهروندان به اعتبار انسان بودنشان حقوق شهروندي دارند و حاکم بايد حقوق همه را رعايت کند. قرآن کريم نيز در ابطال امتياز و ارزشهاي طبقاتي خطاب به همه انسانها مي فرمايد: « يا أيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَرَ و انثَي وَجَعَلنَاکُم شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِّتَعَارَفُوا إِنَّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ اتقَاکُم إِنَّ الله عَلِيمٌ خَبيرٌ؛ اي مردم ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را بصورت ملتها و قبيله ها در آورديم تا همديگر را بشناسيد، اما با ارزشترين شما پرهيزگارترين شماست » (حجرات/13).
با تأمل در اين آيه شريفه نکات زيبايي قابل اصطياد (28) است:
1. خطاب آيه شريفه در سطور گذشته « يا ايها الذين آمنوا » بود، اما در اينجا « ناس » يعني همه مردم است و بفرموده علامه طباطبايي در اين آيه خداي سبحان همه انسانها را فرزندان آدم و حوا دانسته و فرموده است شما را از پدر و مادر مشترک آفريديم، بدون اينکه بين سياه و سفيد، عرب و عجم تفاوتي باشد. (29)
2. با توجه به اين آيه شريفه و آيه 70 سوره اسراء که مي فرمايد: ما به فرزندان آدم کرامت داديم؛ « ولقد کرمنا بني آدم » فهميده مي شود که همه انسانها صاحب کرامتند. پس اينکه آيه شريفه مي فرمايد: ما شما را به قبايل و نژادهاي مختلف تقسيم کرديم، به اين منظور است که هر قومي، افراد قوم و قبيله و نژاد خويش و نژادهاي ديگر را بشناسد. اما وابستگي به قوم و قبيله خاص دليل کرامت و شرافت نيست. پس اينکه يک اروپايي خود را برتر از آسيايي يا آفريقايي بداند يا بعکس توهمي بيش نيست.
3. ملاک برتري در اين سوره تقواي الهي دانسته شده است. تقوا ابعاد مختلف فردي و اجتماعي دارد؛ تقواي فردي در رابطه انسان با خدا و خودش معنا پيدا مي کند و تقواي اجتماعي در رابطه فرد با اجتماع، ( از اجتماع کوچک خانواده و رعايت حقوق پدر و مادر و ساير اعضاي خانواده گرفته تا اجتماعي محلّي، شهري، کشوري و جهاني)؛ يعني هر انساني نسبت به همه ي انسانهاي عصر خود مسئوليت انساني دارد و نه تنها بايد بر هيچ انساني ستم روا ندارد و حقوق انسانيش را محترم شمارد، بلکه اگر مظلومي در هر نقطه زمين تحت ستم مستبدان، ديکتاتورها، استعمارگران و استثمارگران قرار گرفت، بر اوست که به هر نحو ممکن در دفاع از آنها بکوشد.
در اينجا لازم به ذکر است که حقوق و مسئوليت طرفيني است؛ يعني همانگونه که هر فرد بر ديگران حق دارد که حيات و آزاديهاي اجتماعي منعقده ي او را محترم بشمارند، آن فرد هم موظف است حقوق ديگران را محترم شمارد و اين بجهت توازي حق و تکليف است که دو کفه يک ترازو هستند. پس اينکه برخي متفکران، افراد جنايتکار تاريخ را ناقص کرامت ذاتي و عمومي انسانها دانسته اند به اين نکته توجه نکرده اند که اين کرامت همطراز مسئليت انساني انسانهاست و جامعه بشري تا آنجا براي انسان کرامت و شرافت و حق حيات و آزادي قائل است که وي اين حقوق را در مورد ديگر آدميان رعايت کرده باشد و اگر کسي در حق بشريت مرتکب جنايت شد بر ديگران است که در مقابل او بايستند و وي را به رعايت حقوق انسانها ملزم نمايند و در هر کشور بر قوه قضائيه آن کشور و در سطح بين الملل بر دادگاه بين المللي لاهه است است که جنايتکاران جنگي و کساني که در حق بشريت جنايت نموده و نسل کشي کرده اند را محاکمه نموده و به سزاي اعمالشان برساند. نتيجه اينکه همه انسانها داراي کرامتند و اين کرامت مسلتزم حقوق و مسئوليتهايي است. کرامت ذاتي انسان لوازمي دارد که مهمترين آنها عبارتند از:
الف) حق حيات:
حيات همه ي انسانها حتي جانواران و گياهان محترم است، نهايت چيزي که در تفاوت انسانها با ساير جانوران و گياهان مي توان گفت اين است که شرافت حيات انسان ذاتي است و حيات ديگر موجودات زنده زمينه يي براي جامعه انساني است چنانکه قرآن کريم مي فرمايد: « ما به آدميان کرامت داديم و درياها و خشکي را مسخر او کرديم ». (30) لازمه تسخير تصرف است اما با شرايطش. پس حيات همه موجودات محترم است و تا زماني که حيات موجودي موجب خسارت حيات اجتماع نباشد بايد محترم شمرده شود.ب) حق آزادي انديشه و انتخاب احسن:
هر کسي حق دارد افکار و انديشه هاي موجود در جامعه را بررسي کند و بهترين را انتخاب نمايد، چنانکه قرآن کريم مي فرمايد: « فَبَشِّر عِبادِ* الَّذين يستَمِعُونَ الَقَولَ فَيتَّبِعونَ أحسَنَهُ أولئِک الَْذِينَ هَداهُمُ اللهُ وَ اُولئِکَ هُم اُولُوا الالبابِ؛ بشارت ده به آن دسته از بندگانم که سخنها را مي شنوند و بهترينشان را انتخاب مي کنند، اينها کساني هستند که خدا هدايتشان مي کند و اينها خردمندان هستند. » (زمر/17 و 18) گفتني است که اين سخن نافي مسئوليت پدر و مادر و جامعه در تربيت صحيح فرزندان نيست. چون کودکان تا به مرتبه ي رشد عقلي نرسند، نمي توانند سنجشگر عقايد مختلف و گزينشگر بهترين آنها باشند.در ماده هجده و نوزده اعلاميه جهاني حقوق بشر، حق آزادي انديشه و عقيده و بيان به رسميت شناخته شده است. در ماده 22 اعلاميه اسلامي حقوق بشر بند (الف) و (ب) آمده است: « هر انساني حق دارد نظر خود را به هر شکلي که مغاير با اصول شرعي نباشد آزادانه بيان دارد و هر انساني حق دارد براي خير و نهي از منکر بر طبق ضوابط شريعت اسلامي دعوت کند. »
در اصل 23 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز آمده است: « تفتيش عقايد ممنوع است و هيچکس را نمي توان به صرف داشتن عقيده يي مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد. »
ج) تساوي در بهرمندي از حقوق اجتماعي:
از آنجايي که همه انسانهاي يک جامعه کرامت دارند پس همه مردم در جامعه از حقوق اجتماعي مساوي برخوردارند، چنانکه در ماده نوزده و بيست قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است: مردم ايران از هر قوم و قبيله يي که باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود. همه افراد ملت اعم از زن و مرد بطور يکسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سياسي، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلامي برخوردارند.د) حق مصونيت از تعرض به حريم خصوصي:
اسلام بر اساس کرامت انسان، براي همه افراد يک جامعه که عضويت آنان در آن جامعه پذيرفته شده است حق مصونيت از تعرض به حريم خصوصي قائل است؛ يعني همه افراد در امور زندگي خصوصي خود مستقلند و کسي حق تجسس و تعرض به حريم خصوصي افراد را ندارد. اين اصل در ماده هفده اعلاميه حقوق بشر و ماده هجده اعلاميه اسلامي حقوق بشر و اصل 22 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مورد تأکيد قرار گرفته است. در اصل 22 قانون اساسي آمده است: حيثيت، جان، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردي که قانون تجويز کند. در همين رابطه در اصل 25 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز آمده است: بازرسي و نرساندن نامه ها، ضبط، و فاش کردن مکالمات تلفني، افشاي مخابرات تلگرافي و تلتکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.هـ) حق آموزش و پرورش:
براساس کرامت ذاتي انسانها، بهرمندي از آموزش و پرورش حق همه افراد جامعه است و اين حق در ماده 26 اعلاميه جهاني مورد تأکيد قرار گرفته است. براساس اصل سي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، دولت موظف است وسايل آموزش و پرورش رايگان براي همه ملت را تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسايل تحصيلات عالي را تا سرحد خودکفايي کشور بطور رايگان گسترش دهد.و) برابري قانون و حق بهرمندي از دادرسي عادلانه:
در ماده نوزده اعلاميه اسلامي حقوق بشر آمده است: مردم در برابر شرع مساوي هستند. در ماده هفت اعلاميه جهاني حقوق بشر نيز آمده است: همه افراد در برابر قانون مساوي هستند. در اصل 34 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران هم آمده است که دادخواهي حق مسلم هر فرد است و هر کسي مي تواند بمنظور دادخواهي به دادگاههاي صالح رجوع نمايد.ريشه اين برابري در برابر قانون، در کرامت ذاتي و حيثيت عمومي افراد جامعه انساني است؛ به اين معنا که اگر هر فرد يا گروه يا حکومتي شرافت و حيثيت انساني يک فرد را پايمال نمايد، آن فرد حق دارد براي رفع ظلم و دفاع از حقوق خويش خواه مادي باشد يا معنوي به دادگاههاي صالح مراجعه نمايد و حق خويش را بستاند و قاضي موظف است در حين دادرسي بين طرفين دعوا به عدالت حکم نمايد؛ خواه اين دعوا بين اغنيا باشد يا ضعفا يا غني و ضعيف و... .
ز) ممنوعيت شکنجه:
بر اساس کرامت نوع انسان، هيچ انساني را نمي توان بدون حکم قاضي، دستگير و زنداني يا شکنجه کرد؛ چنانکه در ماده بيست اعلاميه اسلامي حقوق بشر و ماده پنج اعلاميه جهاني حقوق بشر آمده است که احدي را نمي توان تحت شکنجه يا مجازات يا رفتاري قرار داد که ظالمانه يا برخلاف انسانيت و شئون بشري باشد. در اصل 38 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز آمده است هر گونه شکنجه براي گرفتن اقرار يا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت افراد يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت افراد و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است.ي) حق ازدواج، داشتن مسکن مناسب و مانند اينها:
اينها بخش ديگري از حقوق شهروندي افراد جامعه بر اساس کرامت انساني انسانهاست. هر فرد از هر مذهبي حق دارد بر اساس آيين مذهبي خويش ازدواج نمايد و با رعايت قانون، مسکن مناسب خويش را تهيه نمايد.آسيبها و آفات کرامت انسان
همانگونه که کرامت ذاتي انسانها لوازمي دارد، برخي رفتارهاي فردي و اجتماعي نيز ممکن است لوازم کرامت يعني حقوقي که براي افراد بر مبناي کرامت بار مي شود را از بين ببرد که مي توان مجموعه آنها را ذيل عنوان ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ديگران قرار داد. مهمترين آنها عبارتند از:1. قتل و کشتار: همانگونه که حق حيات مهمترين حق خداوند بر همه موجودات زنده بويژه انسان است و خداي سبحان بر اساس رحمت عامه خود، حيات و لوازم آن را در اختيار همگان اعم از مؤمن و کافر نهاده است و احياي حيات يک انسان را احياي همه انسانها دانسته است، ستاندن اين حق يعني کشتن يک انسان را به ناحق از گناهان بزرگي شمرده و آن را معادل کشتن همه مردم دانسته است، چنانکه مي فرمايد: « کسي که نفس محترمه يي را بدون آنکه کسي را کشته يا فساد و تباهي در زمين به راه انداخته باشد بکشد چنان است که همه مردم را کشته است ». (31)
از اينرو حقوق اسلامي براي حفظ حيات جامعه بشري، حق قصاص را براي صاحبان مقتول محترم شمرده است، اگرچه مي توانند از مقتول بگذرند. (32)
2. فساد و تباهي، تجاوز به حريم ديگران، راهزنيهاي مسلحانه، اقداماتي مانند پخش مواد مخدر در جامعه که موجب از بين بردن حيات بشر بويژه حيات نسل جوان مي گردد و کارهايي که موجب سلب امنيت افراد جامعه مي گردد، از آفات و آسيبهايي هستند که حقوقي که براي کرامت انسان بار مي شود را از بين مي برند.
تذکر اين نکته ضروري است که هر مجرمي بر اساس جرمش مجازات مي شود و فراتر از مجازاتي که قانون براي وي تعيين کرده است نمي توان او را مورد توهين و شکنجه قرار داد، چنانکه حضرت امام (ره) در باب رعايت حقوق زندانيان مي فرمايد: اعلاميه داده ام که حبسي [زنداني] را در حکومت اسلامي - ولو هر چند مجرم باشد - حق ندارند به اينکه گرسنگي بدهند، حق ندارند به اينکه يک سيلي به او بزنند، حق ندارند به اينکه او را شکنجه بکنند، حق ندارند که يک کلمه درشت به او بگويند... هر طور جرمي که دارد به آن جرم [مجازات] بکنند بيشتر از اين نه. (33) پس مجرم هم کرامت انساني دارد و بايد محترم شمرده شود، حتي کسي را که محکوم به اعدام مي شود، نمي توان شکنجه جسمي يا روحي غير از آنچه که در حکم آمده کرد.
نتيجه
1. همه انسانها از کرامت ذاتي برخوردارند.2. کرامت انسان لوازمي دارد که مهمترين آنها عبارتند از: حق حيات، حق آموزش و پرورش، حق انديشيدن، حق انتخاب بهترين سخن حق، حق انتخاب شغل مناسب، حق انتخاب همسر و مسکن و محل زندگي، حق مصونيت از تعرض به حريم خصوصي و بهرمندي از حقوق اجتماعي و مانند آن.
اموري هم هستند که اين حقوق را از انسان سلب مي کنند که مهمترين آنها عبارتند از: کشتن انسانهاي بيگانه، سلب امنيت و آزادي ديگران، فساد و تباهي در جامعه و ديگر جرايمي که موجب سلب حقوق اجتماعي مي شود و موجب خواهد شد افراد مجرم متناسب با جرمشان، آزاديهاي اجتماعي انسانها و در نهايت حياتشان را سلب کنند.
پي نوشت ها :
1. دانشيار گروه فسفه و کلام اسلامي دانشگاه قم.
2. نهج البلاغه، نامه 53.
3. جوادي آملي، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، ص 37.
4. اداره اطلاعات همگاني سازمان ملل متحد، حقوق بشر در جهان امروز، ترجمه مرکز مطالعات عالي بين المللي دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، ص 6.
5. کميسيون حقوق بشر اسلامي ايران، بروشور ترويجي - آموزشي کميسيون حقوق بشر اسلامي ايران، ش 10، ص2.
6. جوهري، اسماعيل بن حماد، الصّحاح، تحقيق احمد عبدالغفور عطار، ج4، ص 2019.
7. آنطوان الياس، الياس، القاموس العصري(فرهنگ نوين)، ترجمه سيدمصطفي طباطبايي، ص 588.
8. اصفهاني، راغب، مفردات الفاظ قرآن، تحقيق صفوان، عدنان داوودي، ص 707.
9. ملاصدرا، رساله سه اصل، تصحيح محمد خواجوي، ص 67.
10. همو، الاسفار الاربعة، ج6، ص 5، مقدمه.
11. جوادي آملي، عبدالله، رحيق مختوم (شرح حکمت متعاليه)، ج1، ص13، مقدمه.
12. سبزواري، ملاهادي، شرح منظومه حکمت، ص 11.
13. رسولي محلاتي، سيدهاشم، غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص 157.
14. همانجا.
15. قيصري داوودي، محمود، شرح فصوص الحکم ابن عربي، ص 97-99.
16. جوادي آملي، عبدالله، تفسير انسان به انسان، ص 224.
17. ملاصدرا، الشواهد الربوبيه، ص 25.
18. امام خميني، آداب الصلوة، ص 117.
19. فروغي، محمدعلي، سير حکمت در اروپا، ج3، ص 199.
20. موسوي، سيدمهدي، « نقش کرامت انسان در حکومت ديني »، مجموعه مقالات همايش بين المللي امام خميني و قلمرو دين، 6ش، ص 400.
21. همان، ص 403.
22. تفسير انسان به انسان، ص 218.
23. فلسفه حقوق بشر، ص37.
24. طباطبايي، سيد محمدحسين، الميزان، ج9، ص 158.
25. همان، ص 159.
26. ر.ک: النازعات، 17 و 18.
27. نهج البلاغه، خطبه 53.
28. اصطياد بمعناي صيد کردن و شکار کردن است.
29. الميزان، ج 18، ص 330.
30. ر. ک: اسراء، 70.
31. ر. ک: مائده، 32.
32. الميزان، ج18، ص 32 و33.
33. صحيفه ي امام خميني (ره)، ج7، ص 310 و 311.
1. قرآن کريم.
2. اداره اطلاعات همگاني سازمان ملل متحد، حقوق بشر در جهان امروز، ترجمه مرکز مطالعات عالي بين المللي دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد، 1379.
3. آنطوان الياس، الياس القاموس العصري (فرهنگ نوين)، ترجمه سيد مصطفي طباطبايي، تهران، چاپخانه اسلاميه، 1358.
4. خميني، روح الله، آداب الصلوة، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1370.
5. ـــــــــــــــــــ، صحيفه ي امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1370.
6. جوهري، اسماعيل بن حمّاد، الصّحاح، تحقيق احمد عبد الغفور عطار، بيروت، دارالعلم، افست، تهران، انتشارات اميري، 1368.
7. جوادي آملي، عبدالله، تفسير انسان به انسان، قم، مرکز نشر اسراء.
8. ــــــــــــــــــ، رحيق مختوم (شرح حکمت متعاليه)، قم، مرکز نشر اسراء، 1375.
9. ــــــــــــــــــ، فلسفه حقوق بشر، قم، مرکز نشر اسراء، 1386.
10. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان، عدنان داوودي، دمشق، دارالقلم، بيروت، الدارالاسلاميه، 1412ق/1992م.
11. رسولي محلاتي، سيدهاشم، غررالحکم و دررالکلم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1383.
12. سبزواري، ملاهادي، شرح المنظومه، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سنگي، بي تا.
13. ملاصدرا، الاسفار الاربعة، بيروت، احياءالتراث العربي، 1981م.
14. ــــــــــــــ، الشواهد الربوبيه، تصحيح سيدجلال الدين آشتياني، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1360.
15. ــــــــــــــــــ، رساله سه اصل، تصحيح محمد خواجوي، تهران، انتشارات مولي، 1376.
16. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1417ق/1997م.
17. فروغي، محمد علي، سير حکمت در اروپا، تهران، کتابفروشي زوار، 1344.
18. قيصري داوودي، محمود، شرح فصوص الحکم ابن عربي، ج1، قم، انوارالهد، 1416.ق.
19. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، گردآوري محمدامين، تهران، انتشارات خورشيد، 1375.
20. کمسيون حقوق بشر اسلامي ايران، بروشورهاي ترويجي - آموزشي، www.ihrc.ir.
21. موسوي، سيدمهدي، « نقش کرامت انسان در حکومت ديني »، مجموعه مقالات همايش بين المللي امام خميني و قلمرو دين، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1386.
22. ـــــــــ، « کرامت انسان در اديان و مکاتب »، مجموعه مقالات همايش بين المللي امام خميني و قلمرو دين، ج6، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1386.
منبع مقاله :
زير نظر محمد خامنه اي، (1391)، اخلاق متعاليه (نگاهي به اخلاق و فلسفه اخلاق در حکمت متعاليه)، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}